سه ماهگیت مبارک عشق کوچولوی ما...
امروز ۷ شهریور هست ودو روز میشه که سه ماهگیت تموم شده پسر نازم. روز پنجشنبه از کاشمر راه افتادیم..چقد عزیزجون بغض کرد موقع خداحافظی باهات...اولین بار بود کاشمر بودی و تو این یکماه خیلی کارای حدید میکردی،، صبحها سرحال و کلی حرف میزدی با خودت هرکی هم میومد بالا سرت کلی میخندید باهاش. خلاصه دل همه رو میبردی. خاله مریم و امیررضا جون هم بودن باهامون..
جمعه خونه خاله مریم چند ساعتی توقف داشتیم و البته خودشون آمل بودن! اولین حمامی که من و بابایی بردیمت اون روز بود ... چه لذتی داشت و.چقد قربون صدقه ات رفتیم :)
دو روزی میشه ابهریم خونه دوست بابایی. احتمال زیاد امروز برمیگردیم ساری. و فردا بابا میره سر کار جدید..
خدایا همراهمون باش مثل همیشه و تنهامون نذار....
(یه فکری از دیروز داره خیلی خیلی آزارم میده... شاید ربطی نداشت اینجا بنویسمش اما از خدا میخام بخاطر دل کوچولوی توام که شده آرومم کنه.......)