هفت روز تلخ
جمعه ی تلخ 21خرداد 95
سلام بابایی
امروز هفت روز از فوت پدر جون میگذره.اره درسته پانزده روزه هست که پدر اما یک عمر پدرمو از دست دادم و این حضور تو و مانانی هست که به من ارامش میده.دوست نداشتم غم بنویسم.اما چه کنم که این هم بخشی از خاطراته.تو این روزا همه بغلت می کنند و بووس میدن.
پدر جون موند تا تو بیای و خیالش راحت شه بعد بره......
سورنا جون بابا.خیلی دوست دارم و عاشقتم برا همیشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی